جشن یلدا در خانه بازی
دنیای کودکانه زیباترین و پاکترین دنیایی که در آن احساس آرامش می کنم ... هلیا را به خانه بازی به خاطر جشن یلدا برده ام پیر زنی بین بچه ها نشسته بافتنی می بافد قصه می گوید . بین بچه ها امیرعلی نوه خاله ام را می بینم . مدام دست به عینک پیر زن می زند کلافه اش کرده . هلیا مات و مبهوت از بچه های بزرگتر از خودش ! با امیرعلی کنار نمی آید یاد خودم و مادر امیرعلی می افتم . دوران خوش بچگیمان .. ... کشف هلیا از لانه مورچه ها در بازگشت به خانه ... ...
نویسنده :
مامان طلا
23:51