هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

خورشید من

جشن یلدا در خانه بازی

دنیای کودکانه زیباترین و پاکترین دنیایی که در آن احساس آرامش می کنم ... هلیا را به خانه بازی به خاطر جشن یلدا برده ام پیر زنی بین بچه ها نشسته بافتنی می بافد  قصه می گوید . بین بچه ها امیرعلی نوه خاله ام را می بینم . مدام دست به عینک پیر زن می زند کلافه اش کرده . هلیا مات و مبهوت از بچه های بزرگتر از خودش ! با امیرعلی کنار نمی آید یاد خودم و مادر امیرعلی می افتم . دوران خوش بچگیمان .. ... کشف هلیا از لانه مورچه ها در بازگشت به خانه ...   ...
28 آذر 1391

آب آب آباسی...

یاد روزهایی که تا لنگ ظهر می خوابیدم بخیر اما آن روزها فرشته ای نداشتم که سر ساعت هشت ونیم صبح با خواندن شعر آب آب آباسی آدا عنو ادازی و نوازش دستای قشنگش بیدارم کنه ...
28 آذر 1391

آغاز دوران خود محوری

خدا بخواهد دوره لجبازی هلیا شروع شده هر چیزی می گویم عکس آن را می شنود دوست داشته باشد مرا غرقه در بوسه می کند اما بد به حال وقتی که دوست نداشته باشد بلوا می کند صدای جیغش تا سر کوچه هم می رود . خودم را خیلی کنترل می کنم از درون در حال انفجار اما از بیرون بی تفاوت هستم خیلی که اذیت شوم محکم می گویم هلیا ! به تازگی موقع گریه دست بر پیشانی می شود حق با او باشد پیشقدم می شوم و اگر حق با من باشد بی تفاوت هستم هرچند دلم از نگاههای زیر چشمی اش می لرزد . امروز کار با گواش را داشت . با گفتن هر عضوی از بدنش همان جا را رنگ می کرد و در آخر زبانش را اینگونه رنگ می کند ... تربیت کودک سخترین کار دنیاست .... ...
16 آذر 1391

دایره لغات هلیا

هلیا بر روی تختش دراز کشیده و من مشغول تعویض پمپرزش ! پنجره باز است  آسمان را می بینید با دست اشاره به ابرها می کند می گوید ابه .  چندی پیش کتاب شادی در باغ وحش را آورده  اشاره به بادبادک های کتاب می کند و می گوید بادباده . دیشب موبایل پدرش را برداشته می گوید بابایل ... مقداری نان خشک در آشپزخانه هست گه گداری رد می شود و بادست اشاره می کند می گوید نان اده آب آب هم یه معنی  تاب تاب می باشد ...
16 آذر 1391

خوشمزه کاری های هلیا

روز پرکاری بود درعین حال که کارهامو انجام میدم هلیا هم کنارم نشسته .  گاهی کمک گاهی هم بازی . قابلمه ای رو با درش به هلیا دادم بازی کنه . زیر چشمی نگاهش می کنم انگشت سبابه و شصتش رو گرفته رو قابلمه و مثلا داره نمک می ریزه . و بعد هم غذای خیالیشو با انگشتش هم می زنه . شب هم موقع شام تکه  استخوانی  بدستش  دادم تا به لثه هاش بزنه . بدو بدو میره سراغ کشو یه پلاستیک در میاره استخوان رو داخلش می اندازه و به اصطلاح خودش بسته بندی می کنه .  می فهم که می خواد تکرار بسته بندی گوشت مادر رو انجام بده . عاشقتم . بهترین هدیه تولدم  هستی .  
16 آذر 1391

شیر پروگرس

صبحمان که آغاز میشود در پی یافتن پروگرس هستیم تا زمان خواب . به همه زنگ زدیم همه جا را گشته ایم از هنگ کنگ تا دبی . از اول تهران تا آخر بوشهر . کرمانشاه همدان اصفهان یزد کل کشور را فقط به خاطر دخترکمان . این تحریم ها این کمبودها ...قیمتش صد برابر هم که شده باشد فراهمش می کنیم چون نیاز هلیاست . زیر سایه همسرم همه چیز محیا می شود .   پی نوشت سه شیر از طرف آقای مرادی دوست بابا به دستمون رسید سه شیر هم از تهران همسر دخترخاله ام زحمت کشیدند  فرستادند دو کارتن هم از دبی برادر همکار بابا فرستاد . به لطف پروردگار و زحمت های همسرم . ...
16 آذر 1391

عاشورای 91

دومین عاشورای زندگیت از راه رسید . عزیز دلم حسین را در چشمان غم بارت می بینم . در سینه زدن هایت هنگامیکه اسم حسین را می شنوی . دومین سال از مشکی پوش شدنت ! خوب من دخترم دوستت دارم مادر یه فدایت ...   ...
15 آذر 1391

نخستین دیدار

ای که با آمدنت زیباترین لحظه عمرم را رقم زدی . ای که با آمدنت عطر زندگی بوی دگری یافت . ای که با شکوفایت سپیدی رنگ روشنتری گرفت . ای که با همدم شدنت وا ژه هاجلوه ای دگر گرفت. ای بهترین ارمغان زندگی با آمدنت به من آموختی زندگی با عشق گذر لحظه ها نیست بلکه عطر وبوی دگرست . فرزند نازنینم ! مرا رفتنیست و تو خواهی زیست من فرشته نبودم اما تا آنجا که در توانم بود تلاش کردم انسان باشم وتو هم دلبندم اینچنین باش .... اما تا به چرخش دورانم این آرزوها را برایت خواهانم . برایت از طلا تختی وراهی رو به خوشبختی برایت عمر نوحی را وقار همچو کوهی را برایت صبر ایوبی را حیات مملو از خوبی...
7 آذر 1391

چرخش عقربه ساعت

عقربه ساعت که از نه ونیم به آنطرفتر می چرخد هلیای من هم با عقربه ها می چرخد تلو تلو می خورد حواسمان باشد در امان است اما بد به حال وقتیکه مهمان داشته باشیم و عقربه کمی نزدیک به یازده شب بخرچد!دیگر با وجود ماهم در امان نیست به میز می خورد و چشم چون دریایش کبود می شود  و مرا در هاله ای از غم فرو می برد .   ...
1 آذر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید من می باشد